عاشقانه های من

فقط به عشق پرستو

عاشقانه های من

فقط به عشق پرستو

دوست داشتن آدم ها نمی تواند به مرتبه خدا بودن برسد اما بعد از خدا پرستو برای من سمبل عشق است و دوستش دارم...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهترین رمان های عاشقانه» ثبت شده است

۱۱
ارديبهشت
عکس عاشقانه


در اوج خستگی و بی کسی ، کسی می آید که تمام زندگیَت می شود و تو را دوست می دارد

محبت روز افزون او تو را امیدوار تر می کند و کم کم ...

.

.

.

.

زندگیت می شود

.

.

.

.

عاشقش می شوی

.

.

.

.

بدون او زندگیت معنی ندارد

دوستت دارررررم پرستو :-*

  • احسان عشق
۰۹
ارديبهشت
عکس عاشقانه

شاید به گفته ساده و به نوشته کوچک باشد
اما تویی که آرامش را به زندگیم آوردی
تویی که خنده هایت دنیای من است
تویی که چشمهایت معصوم است
به تو می گویم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عاشقتم
  • احسان عشق
۰۸
ارديبهشت

دانلود رمان غاشقانه

نام رماننام رمان :رمان چقدر دیر آمدی

نویسنده به قلم :نسرین قدیری

حجم رمانحجم رمان : ۴.۲۵ مگابایت پی دی اف , ۱.۳۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۱۷ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۴۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

قطار سریع السیر لندن- ادینبورو با سرعت تمام در حرکت بود. هرچه بیشتر از لندن فاصله می گرفت، التهاب و نگرانی سروین بیشتر می شد. از هنگانی که ایستگاه کینزکراس را ترک کرده بود، مرتب به ساعتش نگاه می کرد و انتظار می کشید. ناباورانه دچار دردهای پی در پی و شدیدی شده بود که وجود لاغر و ضعیفش را به لرزه درمی آورد. دستهایش را زیر شکم قرار داده بود و……

فرمت رمان :فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت pdf

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت apk

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت java

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت jad

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت java (پرنیان)

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت epub

صفحه ی اول رمان:

قطار سریع السیر لندن- ادینبورو با سرعت تمام در حرکت بود. هرچه بیشتر از لندن فاصله می گرفت، التهاب و نگرانی سروین بیشتر می شد. از هنگانی که ایستگاه کینزکراس را ترک کرده بود، مرتب به ساعتش نگاه می کرد و انتظار می کشید. ناباورانه دچار دردهای پی در پی و شدیدی شده بود که وجود لاغر و ضعیفش را به لرزه درمی آورد. دستهایش را زیر شکم قرار داده بود و به این وسیله می خواست از تکانهای شدید طفلش جلوگیری کند. باورش نمی شد که در چنین موقعیتی درد زایمانش شروع شده باشد. باورش نمی شد که فرزندش در این وضعیت نابسامان به دنیا بیاید. هر لحظه انتظار داشت که درد پایان یابد و او را به حال خود بگذارد.

رمان چقدر دیر آمدی


  • احسان عشق