عاشقانه های من

فقط به عشق پرستو

عاشقانه های من

فقط به عشق پرستو

دوست داشتن آدم ها نمی تواند به مرتبه خدا بودن برسد اما بعد از خدا پرستو برای من سمبل عشق است و دوستش دارم...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمان» ثبت شده است

۲۵
آبان

 
وزش نسیم شبانگاهی ابر های خاکستری را به میل خود به هر سو می برد و ازروی ستاره های روشن شب عبور می داد. صدای جیرجیرک ها سکوت باغ را می شکست و در میان شاخ و برگ درختان می پیچید. نگاه بیقرارش به آسمان دوخته شده بود و از ته دل دعا می کرد. فردا نتایج امتحانات اعلام و سرنوشت مانیمعلوم میشد. همان که همیشه با نگاهی شیطنت بار دلش را لرزانده و وجودش راآکنده از عشق و نیاز نموده بود. اما راز این عشق پنهان هنوز آشکارنشده زیرا خودش نخواسته بود. دور و بر مانی را آنقدر دلبران زیبا و عشوه گر,گرفته بودند که نمی گذاشتند او دیده شود.

 

دختر های طناز و شیرین زبان چناناو را سرگرم می کردند که وجود بیمار او هر روز بیش از پیش نا دیده گرفتهمی شد. آنها خویشاوند بودند اما او غریبه ای تنها بیش نبود. البته با اینوضع کنار آمده بود و سرنوشت نامعلوم خود را همانگونه که بود پذیرفته بود.می دانست دیر یا زود باید به پدر و مادر مرحومش بپیوندد. پس همان بهتر کهاز احساس درونش آگاه نمی شد. مخصوصا او که تمام آرزویش بود. قلبش از اینعشق پنهان چنان لبریز شده بود که اندیشیدن به او، تماشا کردنش از دور وثبت این لحظه های عاشقانه را برای خود کافی می دانست. نفس عمیقی کشید وچشم هایش را بست و برای آخرین بار زیر لب دعا کرد:
- ای خدای مهربون! کمک کن مانی عزیز من تو کنکور قبول بشه، آمین.
اشعه های گرم خورشید برصورتش تابید و از چنگال خواب رهایش کرد. لبخندی زد و به مادر جون سلامکرد. او هم با همان لبخند مهربان همیشگی گفت:
-سلام دختر قشنگم! امروز حالت چه طوره؟





   دانلود از لینک اول ( سرور : پیکو فایل )






گرد آوری شده توسط داستان سرا

منبع : انجمن پیچک

فرمت : 
PDF





در صورت خرابی در لینک های دانلود و بروز هر نوع مشکل به ما گزارش دهید

  • احسان عشق
۱۵
ارديبهشت

دانلود رمان عاشقانه آ مثل آریانا از فرزانه.ب

دانلود رمان عاشقانه


نام رماننام رمان :رمان آ مثل آریانا

نویسنده به قلم :فرزانه.ب

حجم رمانحجم رمان : ۲.۹۷ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۰۶ مگابایت نسخه ی جاوا , ۳۵۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

زیبایی درصورتی زیبانیست,
که پس ازمدتی رود وغبارپیری برجابماند.
زیبایی درقلب واعتقادات نهفته است,
همه دنیامخالف ان باشد,بازهم پابرجابماند…


فرمت رمان :فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت pdf

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت apk

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت java

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت jad

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت java (پرنیان)

download :دانلود رمان آ مثل آریانا از فرزانه.ب با فرمت epub

* آدرس وبلاگ نویسنده: aryana15.blogfa.com

صفحه ی اول رمان:

امروزم مث همیشه بود.کسل کننده .یه صبحونه سرپایی خوردم وبدون خداحافطی ازخونه خارج شدم.امروزبدترین روزدنیاس ۱مهر.نه واسه اینکه حوصله درس ودانشگاه روندارم .خوب امروزبدبختیام شدت
میگره چون علاوه برکارکردن توکافه درسم بایدبخونم.
وقتی بابازنده بوداوضامون بهتربودولی متاسفانه سرطان بهش امان نداد. مامان هرازگاهی تو خونه مردم کارمیکنه.ولی اینابس نیس.واسه همینکه مجبورم کارکنم.باریئس کافه حرف زدم.اینکه یه کارنیمه وقت بهم بده.حقوقش خیلی نیس ولی بازم اگه چندماه جمع کنم میتونم شهریه خودموبدم حداقل…..
توهمین فکرابودم که نفهمیدم چطوروارددانشگاه شدم.
صدایی روشندیم .برام اشنابود.
اریانا!اریانا!
برگشتم سمتش ولی اصن مهلت نداد.پریدوبغلم کردم تازه فهمیدم مهرانس!!!!
مهرانه باخوش حالی:سیلاممممممم دلم واست تنگ شده.خوبی عزیزم؟
-وای مهرانه خدانکشتت.ترسوندیم.چه خبربیمعرفت!

مهرانه:چی؟من بیمعرفتم یاتو؟؟یه زنگی یه اسی. هیچی!
-خودتم میدونی کاردارم عزیزم.حالاباشروع دانشگاه برنامم فشرده ترم میشه. ولی توچی؟شماکلی وقت ازادداری خوب نامرد یه سرکه میتونی بهم بزنی.
مهرانه:خوب حالاببخشیدتکرارنمیشه سرورم!
-بی نمک.خوب چه خبر؟منظورم اقابردیاتونه!
تاگفتم بردیاسرخ شدوبالحن ادمای ستم دیده گفت:همش کارکارکار!این ادم نیس که دستگاهه!هروقت میگم بیابریم بیرون میگه کاردارم!میگم عزیزم تونمیخوای یه وقت خالی کنی میگه میخوام ولی کارم نمیذاره!اوفففففف!!!!
باخنده گفتم:بازتوهمون روداری.دورماکه کپکم سبزنمیشه!
مهرانه:مثلااگه سبزشه باهاش میپری؟؟؟
-هی!معلومه که نه.این همه دارم بدبختی میکشم تواین دانشگاه درس میخونم که باهرکی برم؟نوچ خانوم من توقعم خیلی زیاده.
هردومون خندیدیم وباهم ازپلهابالارفتیم.داخل کلاس شدیم و


  • احسان عشق
۰۸
ارديبهشت

دانلود رمان غاشقانه

نام رماننام رمان :رمان چقدر دیر آمدی

نویسنده به قلم :نسرین قدیری

حجم رمانحجم رمان : ۴.۲۵ مگابایت پی دی اف , ۱.۳۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۱۷ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۴۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

قطار سریع السیر لندن- ادینبورو با سرعت تمام در حرکت بود. هرچه بیشتر از لندن فاصله می گرفت، التهاب و نگرانی سروین بیشتر می شد. از هنگانی که ایستگاه کینزکراس را ترک کرده بود، مرتب به ساعتش نگاه می کرد و انتظار می کشید. ناباورانه دچار دردهای پی در پی و شدیدی شده بود که وجود لاغر و ضعیفش را به لرزه درمی آورد. دستهایش را زیر شکم قرار داده بود و……

فرمت رمان :فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت pdf

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت apk

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت java

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت jad

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت java (پرنیان)

download :دانلود رمان چقدر دیر آمدی از نسرین قدیری با فرمت epub

صفحه ی اول رمان:

قطار سریع السیر لندن- ادینبورو با سرعت تمام در حرکت بود. هرچه بیشتر از لندن فاصله می گرفت، التهاب و نگرانی سروین بیشتر می شد. از هنگانی که ایستگاه کینزکراس را ترک کرده بود، مرتب به ساعتش نگاه می کرد و انتظار می کشید. ناباورانه دچار دردهای پی در پی و شدیدی شده بود که وجود لاغر و ضعیفش را به لرزه درمی آورد. دستهایش را زیر شکم قرار داده بود و به این وسیله می خواست از تکانهای شدید طفلش جلوگیری کند. باورش نمی شد که در چنین موقعیتی درد زایمانش شروع شده باشد. باورش نمی شد که فرزندش در این وضعیت نابسامان به دنیا بیاید. هر لحظه انتظار داشت که درد پایان یابد و او را به حال خود بگذارد.

رمان چقدر دیر آمدی


  • احسان عشق